زندگی روی ترن هوائی
2005/12/29
!صبا و کروبی
وقتی حرف های کروبی را می خواندم زیر پوستم کمی مور مور شد ، شاید از سر بدجنسی ، ولی گاهی کمی بدجنسی هم بد نیست ، به شخصه برایم جالب خواهد بود که آیا کسی برای لر خشمگین عزیز میانجی گری خواهد کرد یا نه ، راستی آقای کروبی عزیز ، یاد روز های میانجی گری و ریش گرو گذاشتن شما بخیر ، میبینم که هنوز به دنبال راه میانه هستید ، کاش هنوز هم خودی محسوب شوید

: پی نوشت
خاطره ای از روزهای دور در ذهن من نقش بسته است ، شاید ده سال پیش ، زمان دبیرستان ، هیئت عزاداری مدرسه غیر انتفاعی متین ، منزل شما در کامرانیه و هدیه ای که پیشکش یکی از دوستانم کردید به این مناسبت که با علامت امام حسین روبروی منزل شما ایستاد و سلام کرد ، حرکت مرسوم علامت کشها را می گویم . هدیه با ارزشی بود که آن موقع قیمتی بیش از دویست هزار تومان داشت ، حقیقتا از همان روزها دل چرکین شدم ، از شما و هبه هایی با قیمت گزاف در ازای فقط یک سلام ... شاید از این که دست های شما آرام آرام توان اهدای چنین هدایایی را از دست می دهند زیر پوستم مور مور می شود.شاید





تعداد بازديد ها :