زندگی روی ترن هوائی
2006/04/02
پیر روشنفکر هنرمند ایرانی

چند وقت پیش بود یادم نیست
از یک کتابفروشی دست دوم کتابی خریدم به نام "چهار روایت از شب سال نویی که بر نیما گذشت یا نگذشت"
نوشته پرویز کلانتری نقاش نسبتا معروف
اسمش هم که هیجان انگیز بود
این عید فرصتی دست داد که بخوانمش
صفحه اول صاحب قبلی کتاب این را نوشته بود


حق داشت بیچاره
با این حال کتاب را تا ته خواندم
گند زده بود این مردک با این نوشتنش
من این را نمی فهمم
چرا وقتی یک نفر نقاش خوبی است (همین هم محل شک است) باید فکر کند که نویسنده خوبی هم هست؟
همین که همسایه چند تایی نویسنده و شاعر باشی و چند تای دیگر را هم بشناسی و به قول معروف "موقع پریدن از جوی آب کونتان به هم برخورد کرده باشد" دلیل می شود که بنویسی و کتابت چاپ شود آقای کلانتری؟
وقتی این همه استعداد نویسندگی را می شناسم که کسی را ندارند که کتابشان را حتی با 500 نسخه تیراژچاپ کند حرصم می گیرد از این همه باند بازی و رودرواسی ونان قرض دادن های آقایان مدعی که "ما اینیم و چنانیم و انصاف و عدل و برابری فرصت ها" و هزار کوفت و زهرمار دیگر.
گندتان بزنند با این همه ادعای روشنفکری و پست مدرنیسم و سوررئالیسم و دادائیسم و مینیمالسم و چه و چه تان.

تعداد بازديد ها :