زندگی روی ترن هوائی
2006/05/01
...
نه این که حسادت کنم به این جماعت عکاس
به عکس هایی که می گیرند و من نمی گیرم
نه
چیزی بالاتر از حسادت هست یقین
(گناه هفتم ایجاب به عقوبت می کند، از عقوبت گریزان ترم از این حرفها)
عمیق تر
پرمایه تر انگار، پر رنگ تر
شکلی از خواستن بی نهایت، مستمر
.
اگر هر عکس ثبت مرگ یک لحظه باشد
و تولد لحظه ای دیگر
ثبت هر عکس یعنی شجاعت
شجاعت ثبت / ظهور/ نمایش تک لحظه مرگ
و سرخوشی
سرخوشی ثبت / ظهور/ نمایش لحظه انتخابی تولد.
این که عکاس لحظه ای را ثبت می کند (و نه لحظه ای دیگر را) احترام به شعور انسانی است
این که من انتخاب می کنم (از میان تمام لحظات فقط این لحظه را)
این که من انتخاب می کنم (از میان تمام قابها و ترکیب ها فقط این ترکیب را)
واین که تو انتخاب می کنی (در مقام کسی که لحظه اش مرد، کسی که عکس را می بیند. بازیگر/ بیننده)
.
به احترام کلاه از سر بر می دارم.
.
کدام کس می داند که بمباران درسدن آلمان از بمباران هیروشیما بسیار جنازه سازتر بود؟
این یکی فقط یک سال قبل از آن
با بمب های آتش زای متفقین
می پرسم:
دلیل شهرت هیروشیما چیست؟ دلیل مهجوری فاجعه درسدن چیست؟
استفاده از بمب نامتعارف؟ تسلیم امپراطوری ژاپن؟
گمانم چیز دیگری است
شاید عکس هایی که از هیروشیما گرفته شد و از درسدن نه
نمایش سوختگی
شاید تنها دلیل تفاوت همین است
باید که همین باشد
که اگر شاید کورت وونه گاتی وجود نداشت و در همان سال اسیر آلمانها نشده بود و فاجعه را به چشم ندیده بود و بعدها نویسنده نمی شد و نمی نوشت داستان درسدن را امروز هنوز درسدن را نمی شناختم.
وظیفه هنرمند چیست؟ ثبت عریان واقعیت با برداشت شخصی؟
.
به این آدم ها حسادت نمی کنم
حسرت هم نیست، که دست یافتنی باید باشد
فقط خواستن
بیش از حد شاید
که جسارت پیدا کنم
برای درک حس احترام به شعور انسانها
در لحظه
که از مرگ متناوب / زندگی متناوب عکس بگیرم
که این دور مداوم را برای لحظه ای ثابت کنم
ثبت کنم، نه به میان مایگی
که به پرمایگی
تمام ترس من از میان مایگی است
تعداد بازديد ها :