زندگی روی ترن هوائی
2006/07/06
کمی توضیح با چاشنی توضیح
یرمای عزیز، سپینود عزیز، آرش عزیز، خیلی عزیزهای دیگر
کامنت هایتان حرف بود، حرف هایتان واقعی، حساب هم بود شاید
اما جزمیت به معنی است نه به متن، در متن بازآفرینش جزمیت به سادگی است، زیرا متن فاقد لحن، مشخصات نویسنده و جزئیاتی از این قبیل به عنوان عامل تعدیل کننده «حرف» و «تفکر» است که آن را به عنوان نیت واقعی و نهایی نویسنده به خواننده منتقل می کند. از طرفی خواننده برای باز خوانی هرمتنی نیاز به برداشت شخصی و ایجاد حس و لحن برای درک کلمات نویسنده دارد. در واقع در خوانش هر متنی سه عامل فرستنده و ومحیط ارتباطی (محیط انتقال) و گیرنده، محیط (Environment) کلی خوانش متن را ایجاد می کنند.
با این پیش فرض هر گونه سوء برداشت از یک متن طبیعی است. گاهی نویسنده قادر به بیان کامل احساسات و «متعادل» کردن متن نیست، شاید به دلیل کمبود تسلط در شناخت واژه ها و نحوه استفاده از آن ها و شاید هم به دلیل وجود نیتی آگاهانه. گاهی محیط انتقال به دلیل ضعف های ساختاری و ذاتی فاقد توانایی لازم برای انتقال متن است و گاهی نیز خواننده در لحظه خواندن متن فاقد قدرت و اشتیاق لازم برای دریافت نظر نویسنده است.
در مورد متن قبلی همه چیز درست است و صاف و ساده، تا جایی که می گویم:
« این روزها باید دفاع کرد
از حقوق حقه گی ها، لزبین ها، هموفوب ها
نقل مجلس این روزهاست
قرض دادن نان به فلانی
هندوانه های گنده زیر بغل آدمهای خیلی گنده
از حقوق ناپدید مردم سردشت اما نباید حرف زد
از مردمی که مردمند
مردم همین سرزمین و ما فراموششان می کنیم
مردمی که صدای اعتراضشان اگر بلند شود مزدشان باتوم است و تهمت
مردمی که قاچاقچی و وطن فروشند برای ما
مردمی که هیچند برای ما
آسوده بخوابید
ما هم آدم فروش نیستیم هیچ
.
آقایان و خانم های تحصیل کرده، حقوقدان، فعال، انسان
لطفا از حقوق زنان دفاع کنید
از حقوق اقلیت ها و اکثریت های جنسی
از آزادی تمام زندانیان سیاسی
از هر چیز که می خواهید
اما از این ها هم حمایت کنید
از آبادانی ها و اشنویه ای ها و بانه ای ها و زرده ای ها و هزار های دیگر
که لااقل انسانند
که هر چیزی هم که نباشند انسانند
که حقشان هم مسلم تر از هر چیزیست
سهل است که گرفتنی هم هست
که لا اقل این خودآزمایی است
که آیا ما هم انسانیم؟»
اشکال اصلی برای دریافت نشدن پیام نویسنده این جاست، به عنوان نویسنده مطلب قبلی درک می کنم که این «تکه نوشته» قابلیت تبدیل به چیزی غیر از نیت واقعی نویسنده را دارد. امکان وقوع این اتفاق به هر کدام از دلایل بالا(و البته شاید دلایل ناپیدای دیگر) امکان پذیر است و این نیز امریست محتمل. اما به عنوان نویسنده پس از بازخوانی تکه نوشته بالا لازم دیدم نکاتی را توضیح بدهم.
فضای مجازی فراوان پر است از دیدگاههای متفاوت، این دیدگاهها در این فضا به معرض خوانش گذاشته می شوند و موجد بازخوردهایی در خور «متن» می گردند.
بحث روزهای اخیر در مورد اقلیت ها و اکثریت های جنسی نمونه ای بود کامل از ابراز نظرات متفاوت و واکنش مناسب «محیط» مجازی به آن. اگر به نیت نویسندگان و دنبال کنندگان بحث فوق اهمیتی ندهیم و فقط به «شکل» این اتفاق نگاهی بیاندازیم می بینیم که محیط مجازی قابلیت خروج از رخوت و حرکت در راستای هدفی خاص و مشخص را داراست. این اتفاقی است درست و مبارک، که اگر دغدغه ای وجود داشته باشد نویسندگان دنیای مجازی پاسخی مناسب به این دغدغه خواهند داشت.
از طرفی انسان ها تک بعدی نیستند، وبلاگ ها نیز، اگر از وبلاگ های تخصصی که به مسائل خاص می پردازند صرف نظر کنیم با طیف گسترده ای از وبلاگ نویسان مواجه می شویم که از ابعاد متفاوت زندگی، دغدغه ها و تجربیات خود می نویسند.
پس اگر دغدغه ای وجود داشته باشد به دلیل وجود انسان های چند بعدی در فضای وبلاگستان براساس اهمیت و اولویت آن دغدغه واکنش نشان داده خواهد شد.
همین «مفاهیم» بالا برای من به عنوان نویسنده کافی بود که اشاره ای کنم به بحث اقلیت ها و اکثریت های جنسی. اما نیت پنهانی من که شاید در هنگام نوشتن متن قبلی نیازی به ابراز آن نمی دیدم (به دلیل ماهیت متن) نفی وجود بحث های وبلاگی (در هر موردی) نیست. تنها تلنگری بود به انسان های چند بعدی فضای مجازی که شاید دغدغه پیگیری حقوق مجروحان و کشتگان شیمیایی را هم علاوه بر تمام دغدغه های دیگر به بحث و چالش بکشانند و از این طریق هدفی انسانی و «فراموش شده» نیز به مجموع اولویت های وبلاگ نویسان اضافه شود.
در واقع اشاره به بحث اقلیت ها ی جنسی اشاره ای بود به این که این فضا حاوی قابلیت های فراوانی است که در صورت استفاده از آن می توان به اهداف بلند دیگری نیز دست پیدا کرد. ذکر این که «علاوه بر تمام حقوق از دست رفته از این افراد هم حمایت کنید» فقط و فقط به دلیل ایجاد دغدغه برای خوانندگان متن فوق صورت گرفت، همان گونه که با بازخوانی بی طرفانه نوشته ابن نکته به سادگی قابل مشاهده است که جزم اندیشی و رویکرد یک سویه و «فقطی» مد نظر من نبوده است.
در واقع باز کردن جای این بحث در میان هزار بحث دیگر.
مصدومان شیمیایی فراموش شده اند، گمان نمی کنم که کسی در این باره شک داشته باشد، دغدغه داشتن برای آن ها نیز فراموش شده است، در این نیز شکی نیست (لااقل ظواهر امر این گونه است). عاجزانه از شما درخواست می کنم این دغدغه را به دیگر دغدغه های خود اضافه کنید.
دغدغه نداشتن کاملا متفاوت است با دغدغه ای که وجود دارد اما فراموش شده است.
تعداد بازديد ها :