زندگی روی ترن هوائی
2006/08/10

یک:

دیشب ساعتی پیش این دوستمان گذراندیم، خودش و رعنای مهربانش و امیرعلی. بچه های کوه و جنگل و کویر و زندگی.

کمی عکس و فیلم نشانمان داد از دو عروسی متفاوت.

.

عروسی دوم:

بزن و بکوب و برقص و شادی و شادی و شادی

عروسی اول:

غم و غم و غم و غم.

عروسی دوم:

DJ Amir بود و DJ Erfan و رقص نورهای رنگ رنگ

عروسی اول:

مداح محترم آقای ... بود و مدیحه سرایی مولا علی و نوحه ای که قرار بود شاد باشد

عروسی دوم:

آدمها مهم نبودند، مهم بودند، معمولی بودند اما

عروسی اول:

وکیل بودند و وزیر بودند و مهم بودند، خیلی مهم

عروسی دوم:

در خانه بود، با همان بی تکلفی عروسی های خانگی

عروسی اول:

تالاری بود و برق تجمل بالای شهر و همین

عروسی دوم:

شاد بود

عروسی اول:

غم بود

.

مانده ام از کارکرد وارونه چیزها. عروسی به شادی است، به فضاست، به مهمانی که محترم است نه به مقام و منصب که به حضور حاضر خود.

مداحی که شاد خواندنش همان عزای همیشگی است شادی را به سخره می گیرد،

چیزها را وارونه می کند برای من.

.

عزیزی که عروسی مجللت چشم ها را خیره می کند از برق و برق، بیا و شادیت را تقسیم نکن با وزیر و وکیل و آدم های مهم، کسی گرسنه نخواهد ماند اگر که امشب بر سر ولیمه تو نباشد، این شادی نیست، غم است، خود غم.

.

پیشنهاد: هزینه این مراسم به مصرف امور خیریه خواهد رسید!

.

دو:

اسانلو آزاد شد، برقی داشت نگاهش، چشمانش پر بود از شور، از اتفاق زندگی بهتر، همان زندگی بهتر...

تعداد بازديد ها :