یک:
دیشب ساعتی پیش این دوستمان گذراندیم، خودش و رعنای مهربانش و امیرعلی. بچه های کوه و جنگل و کویر و زندگی.
کمی عکس و فیلم نشانمان داد از دو عروسی متفاوت.
.
عروسی دوم:
بزن و بکوب و برقص و شادی و شادی و شادی
عروسی اول:
غم و غم و غم و غم.
عروسی دوم:
DJ Amir بود و DJ Erfan و رقص نورهای رنگ رنگ
عروسی اول:
مداح محترم آقای ... بود و مدیحه سرایی مولا علی و نوحه ای که قرار بود شاد باشد
عروسی دوم:
آدمها مهم نبودند، مهم بودند، معمولی بودند اما
عروسی اول:
وکیل بودند و وزیر بودند و مهم بودند، خیلی مهم
عروسی دوم:
در خانه بود، با همان بی تکلفی عروسی های خانگی
عروسی اول:
تالاری بود و برق تجمل بالای شهر و همین
عروسی دوم:
شاد بود
عروسی اول:
غم بود
.
مانده ام از کارکرد وارونه چیزها. عروسی به شادی است، به فضاست، به مهمانی که محترم است نه به مقام و منصب که به حضور حاضر خود.
مداحی که شاد خواندنش همان عزای همیشگی است شادی را به سخره می گیرد،
چیزها را وارونه می کند برای من.
.
عزیزی که عروسی مجللت چشم ها را خیره می کند از برق و برق، بیا و شادیت را تقسیم نکن با وزیر و وکیل و آدم های مهم، کسی گرسنه نخواهد ماند اگر که امشب بر سر ولیمه تو نباشد، این شادی نیست، غم است، خود غم.
.
پیشنهاد: هزینه این مراسم به مصرف امور خیریه خواهد رسید!
.
دو:
اسانلو آزاد شد، برقی داشت نگاهش، چشمانش پر بود از شور، از اتفاق زندگی بهتر، همان زندگی بهتر...