زندگی روی ترن هوائی
2006/08/27

چیزی نیست، یعنی هست، زیاد هم هست، اما چیزی نیست، کم، گم...

.

نمی شد، نشد که بنویسم از تمام اتفاقات این روزها، حالا تمام چیزی که گذشت مثل نان بیات افتاده آن گوشه های دور ذهن، سق زدنی هم نیست بی مروت...

.

گاهی باید نخوانی تا خوانده نشوی، نبینی تا دیده نشوی، نباشی تا نباشند، این ها همه تمرین ناپیداییست، تمرین بی تاثیری، تمرین «آرامش در حضور دیگران»، توصیه های روانپزشک سبیلوی دوست داشتنی که:

«نخوان، ننویس، نباش، سکوت کن، نت های بی سکوت هیچند، سکوت نت ها را معنی می کند، گاهی سکوت کن...»

همین شد که چیزی ندیدم، چیزی نخواندم، از سفر هم برگشتم، بدون عکس اما.

.

چیزی هست، زیاد هم هست، من هم هستم، زیاد...

تعداد بازديد ها :