کورش ضیابری نمونه ای است از کودکانی که کودکی نکرده اند، مانند مسیح مهدوی یا آن بسیجی 14 ساله ای که شب های جمعه دهان ها را بو می کند و اتومبیل هایمان را شخم می زند به دنبال قطره ای مشروب و گرمی حشیش. درس خوان های همیشه سر در کتاب هم از همین قماشند، بنا به خواست دیگران در راهی قدم گذاشته اند که ایده ای از انتهای آن ندارند. با فرا گرفتن مقداری روال و کمی رفتار، به ماشین های ارائه دهنده تبدیل شده اند.
این ها اجبار به اسطوره بودن دارند، اجبار به برتر بودن، یکتا بودن، خاص بودن.
این پدیده ایست که همواره بنا به سوختن نسل ها و تبدیل این نسل ها به قماش تکنوکرات یا خورده بورژوا اتفاق می افتد.
جامعه امروز ایران واجد همین خصوصیات است و این پدیده در شکل های مختلف در حال خودنمایی است. برای برخورد با این پدیده (در تقابل قرار گرفتن با ابن «نو اسطوره» ها اجتناب ناپذیر است) شناخت و آگاهی از پاره ای نکات الزام است.
این که بدانیم که نسل «نو اسطوره ها» رفتار طبیعی ندارند، ارائه بی هدف داشته هاشان بی غرض است و از سر عادت و آن چه ارائه می دهند الزاما با ارزش نیست.
آگاهی از موارد فوق باعث می شود که رفتار آن ها را خارج از مرزهای فوق بررسی نکنیم.
در مورد کورش ضیابری (نمونه واضح این نسل در وبلاگستان) باید گفت که این اشتباه تاکتیکی خود اوست که مکانی اشتباه (فضای گل و گشاد وب) را برای ارائه داشته های خود انتخاب کرده است. به دلیل کم مایگی ذاتی نوشته هایش و از طرفی تمایل به برتر بودن، کورش به کمیت ارائه می پردازد نه به کیفیت. در واقع قصد او از درخواست تبادل لینک یا Spam Commenting یا Spam Mailing همان قرار گرفتن در کانون توجهی است که ذات «نو اسطوره» بودن برایش ایجاب می کند.(من باید برتر باشم، من باید که باشم)
برای کوورش ضیابری مهم این است که روزی 1000 بازدید کننده داشته باشد تا 50 خواننده، مهم این است که صفحه ای (هر چند بی اهمیت) در Wikipedia داشته باشد، مهم این است که در شرق مطلبی نوشته باشد یا در رادیو مصاحبه ای کرده باشد. این ها همه برای کورش مهم است و برای عموم وبلاگستان نه، چون عموم وبلاگستان پر است از انسان هایی که هر کدام در زمینه ای صاحب نظرند و اگر هم نیستند باز فراوان دیده اند. حرف های کورش به برتری نسبی او در میان جمع هم سن و سال خواهد انجامید اما در جمع بزرگسالان بازخورد مناسبی نخواهد داشت. کسی این اشتباه تاکتیکی او را متذکر نشده است و خود او نیز به کنه ماجرا واقف نیست.
برخورد سلبی با کورش ضیابری (از نوعی که شرح کرد، که نوشته هایش را کاوید به دنبال سوژه و نقطه ضعف و دست آخر هم کار انجامید به این فایل صوتی) خود نوعی برخورد است اما الزاما صحیح نیست، این که نقاط ضعف انسانی که آگاه به اعمال خود نیست و عاملیتش عاریه ایست را به رخ بکشیم و به قصد له کردن طرف مقابل از مرزهای اخلاق فراتر رویم قطعا نقطه مثبتی در کارنامه هیچ کس نیست. کسی که درکی از نوع رفتار کورش نداشته باشد و به قصد تمسخر و خوار کردن طرف دست به اقدام بزند مسلما رفتاری مناسب تر از او نداشته است، هر قدر که فرد حمله کننده بزرگ تر باشد بار گناهش سنگین تر خواهد بود.
شاید وقتی که از طرف شرح برای حل ریشه ای این مشکل (دقت کنید، رفتار کورش از نظر من مشکل است) صرف شد برای توجه نکردن به کورش صرف می شد به نتایج بسیار مثبت تری (از جمله از رو رفتن او در قبال جناب شرح) منجر می شد.
هر فضایی واجد صفات خوب و بد است که نمی توان فقط یک بعدی به آن نگاه کرد و یا فقط خوب های آن را خواست. رفتار فردی مثل کورش ضیابری (به زعم من) از بدی های این فضاست، انتخاب روش غلط برای مقابله با رفتار غلط خود کار ناصوابی است.
من از رفتار کورش ضیابری حمایت نمی کنم، اما از رفتار مقابلش بیشتر دلگیرم که جماعت عاملیت بیشتری دارند بر اعمال و ذهن خود نسبت به نوجوانی 16 ساله.
کشتن آگاهانه «مرغ مقلد»...
.
مرتبط:
لیست افتخارات سلبریتی های مجازی
رفتاری که با کورش ضیابری شد بی شرمانه بود