زندگی روی ترن هوائی
2006/12/11
وبلاگ نویسی، امر متعالی مبتذل

وبلاگ نویسی امری متعالیست. متعالیست چون گزارشی است از درون نویسنده به ادراکات خواننده، توصیفی است از دانایی نویسنده ای که می نویسد تا مخاطب بخواند و این پایه ای ترین دلیل وجودی فلسفه «تبادل اطلاعات» است : «من دانایی به اشتراک می گذارم و تو حواس». و این گونه است که وبلاگ نویسی امریست متعالی، حتّی متعالی تر از به اشتراک گذاشتن ساده، که در این جا خواننده خود نویسنده است )به عنوان کامنت گذار) و صاحب نظر و موافق و مخالف، و دانایی منتقل می شود از جهتی به جهت دیگر و تا ابد این تبادل دانایی ادامه دارد، تا جایی که نویسنده ای بنویسد (خواه صاحب وبلاگ، خواه کامنت گذار) و خواننده ای بخواند.

امّا وبلاگ نویسی امریست به نهایت مبتذل. «من از آگاهی خود چیزی را، ذرّه ای را با تو به اشتراک می گذارم» که این ذرّه خود در بند ابزار و آلات است و کمبودهای زبانی و قلمی و محیط نشر. که آگاهی اگر که کامل هم باشد (که نیست) با بند بودن به ابزار و محیط نشر ناقص می شود و این بر خلاف تعالی است که خود کامل خواه است و کامل نگر. و این نهایت ابتذال است، «نفی چیزی به غرض».

و وبلاگ نویسی امری متعالیست، تلاشیست برای جذب مخاطب، مخاطبی که از درونیات نویسنده مطلع نیست و این خود بر هم زننده وضع موجود است، و این عین تعالیست.

و امّا وبلاگ نویسی امریست مبتذل، که تلاشی است برای جذب مخاطبی که الزاما مخاطب ما نیست و الزاما حواس لحظه اش به نوشته ما نیست و نا آگاهانه در دام آگاهی ما می افتد که این خود ابتذال است، «رعایت نکردن سطح آگاهی خواننده».

وبلاگ نویسی امری متعالیست، نان ذهنی (هر به چندی هم مالی) نویسنده و خواننده را فراهم می کند و کیست که تلاش برای ارضاء جزئی از گوشه های ذهن را متعالی نداند؟

و وبلاگ نویسی امریست مبتذل، نویسنده ارضاء ذهنی را هدف قرار می دهد و کلمات را قربانی می کند، ارضاء ذهنی بر دانائی غالب می شود.

...

و این تا دورها ادامه دارد...

.

این تضادّ واضح، این نبرد همیشگی ابتذال و تعالی، هر کدام ما را دست کم یک بار کشانده است به حذف تمام نوشته ها و دور ریختن هر آن چه هست، و این، اتفاقیست که تا وقتی می نویسیم خواهد افتاد، نبرد همیشگی ابتذال و تعالی، نبرد همیشگی «من باید بنویسم» با «من چرا می نویسم؟»
تعداد بازديد ها :