انگاری قضیه جدیست، همه نوستالژی افشانی می کنند، ما هم یکی!
فقط توضیح این که این جا ما کلن نیم ساعتمان بوده و تا همین اواخر (همین دوازده سیزده سالگی!) از این عکس عین سگ می ترسیدیم و فکر می کردیم که گریه شدید مان در این عکس به خاطر آن سوسک گنده ایست که رویمان انداخته اند، یعنی آن روبان را سوسک می دیده ایم همیشه!
.
عکس زیر ده دقیقه گی ندارید؟ نبود؟
.
این ها هم نوستالژی فشانده اند گویا:
سرهرمسآذرستانبایرامعلی خاناعلی حضرت حاج آقااز زندگینیمدریم لند آقا