من می گم از اونجایی که رئیس جمهور عزیز آدم بسیار خانواده دوستیه و اصلا به همین خاطره که می گه ما باید بشیم 120 میلیون نفر، و ازطرف دیگه رئیس جمهوره و خوب کارش زیاده و به خاطر کارای مملکت و برکناری و انتصاب وزراء و انرژی هسته ای و اسرائیل و اینا کلی گرفتاره و به قول معروف اگر رستم جاش بود تا حالا گرز انداخته بود، بهتره چند روزی مرخصی بگیره و بره به امور خانواده بپردازه.
حالا من چرا اینا رو می گم؟ خب چون برادر رئیس جمهور یعنی آقا داوود معتاد شده.
باور نمی کنید؟ باور کنید خوب، منو که می شناسید، رو هوا همین جوری حرف نمی زنم که، لابد دلیل و مدرک دارم دیگه.
حالا ما از کجا فهمیدیم که آقا داوود معتاد شده؟ الان عرض می کنم خدمتتون. ما نه این که افتاده باشیم دنبالش ببینیم با کیا می ره و با کیا می آد و چی کارا می کنه و یا مثلا بخوایم خدای نکرده بریم وایسیم ببینیم وقتی می ره پارک سر کوچه شون می ره پیش مهدی ساقی یا نه، نه، ما هیچ کدوم این کارا رو نکردیم. از تو همین اینترنت خودمون فهمیدیم که آقا داوود معتاد شده.
ایناهاش، خبرش این جاست، تو همین سایت بازتاب خودمون، فقط به خاطر این که برادر رئیس جمهوره و اصولا زشته که آدم بنویسه که برادر رئیس جمهور معتاد شده و داره توهّم می بینه، تیترش رو این جوری نوشتن!
این جا نوشته برادر رئیس جمهور که بازرس ویژه ریاست جمهوری هم هست رفته بازدید زندان رجائی شهر، خب تا این جاش هیچ چیزی از اعتیاد آقا داوود لو نمی ده امّا اگه زرنگ باشی و پاراگراف آخر رو بخونی بهت ثابت می شه که آقا داوود معتاده، اونم از نوع توهّم زاش!
آخه مگه می شه آدم بره زندان رجائی شهر (اونم رجائی شهر!) و یک سری آدم که یا زندانین یا زندانبان رو ببینه و به این نتیجه برسه که «زندانیان احساسی از زندانی بودن نداشتند!» و کارمندان هم «با صفا و با محبت و خدمتگزار» بوده اند؟
جز اینه که آقا داوود توهّم زده و فکر کرده اونجا یک جای دیگه اس؟
شایدم زندانیا داشتن سرسره بازی می کردن و بادبادک هوا می کردن که با توجه به این که اونجا زندانه پس اینم بعیده، پس به همون نتیجه اوّل می رسیم که آقا داوود توهّم زده و فکر کرده که رفته یک جای دیگه ای!
آقای رئیس جمهور! یک ذره به خانواده بیشتر فکر کن، دارن از دست می رن ها!
.
پ.ن:
شما فکر می کنید زندانیا داشتن چی کار می کردن که آقا داوود فکر کرده اینا احساسی از زندانی بودن نداشتن؟ خب کامنت بذارید بگید دیگه!
«دیگر بسم است.
هفت سال است که می روم به صید
و یک دانه قزل الا هم نگرفته ام.
هر قزل آلا که به قلاب انداختم از دست دادم.
یا می پرند و می روند
یا پیچ می خورند و می روند
یا تاب می خورند و می روند
یا چوبم را می شکنند
یا وا می دهند و می روند
یا می دهند و می روند.
دستم هم تا به حال نرسیده به هیچ قزل آلایی.
در پرتو آن همه ناکامی،
بر این باورم که تجربه ای جالب توجه بود
در بالکل از دست دادن
ولی سال آینده کسی دیگر
باید برود به صید قزل الا.
کسی دیگر باید برود
آن جا.»*
.
آذر که می گفت که هیچ دختری از آن همه دخترهای کلاس امضا نکرده این پتیشن را باورم نشد،
گفتم شاید که توضیح نداده ای،
شاید توجیه نکرده باشی ،
امّا انگار واقعیت دارد،
وقتی به آمار امضا ها نگاه می کنم باور می کنم،
با این فاصله تا یک میلیون امضاء...
با این همه لینک و فقط پانصد خواننده مطلب قبلی،
با این همه بی باوری:
که کسی حوصله این کارها را ندارد.
.دست کم از کسانی که باید،
کسی حوصله این جور کارها را ندارد...
.
انگار این همان سال دیگر است،
شاید باید تنها رفت به صید قزل آلا...
.
* : صید قزل آلا در آمریکا، ریچارد براتیگان، ترجمه هوشیار انصاری فر، ص 140 و 141
تمام احکام اسلامی بنا به مقتضّیات زمان قابل تغییر و قابل تعلیقند، سنگسار نیز از این قاعده مستثنی نیست. به عنوان مثال حکم زنای با محارم «ضربت با شمشیر» است اما در حال حاضر این حکم به این شیوه اجرا نمی شود. حال با توجه به پست های قبلی من یک پیشنهاد دارم:
با توجه به این که تعلیق یک حکم تنها از طریق ولی فقیه زمان قابل انجام است، مدتی را صرف پیدا کردن اسناد و مدارک کنیم در مورد احکام حدّ زنای محصنه، سنن پیامبر و امامان و آن چه که حکم می کرده اند و آن چه که عمل می کرده اند. از علمای دیگر شیعه هم استفتا کنیم در مورد تعلیق این حکم و تمام این ها را مستندی کنیم برای جمع آوری تعدادی امضاء خطاب به رهبر.
محور این پتیشن می تواند شامل موارد ذیل باشد:
1: درخواست برای تعلیق حکم سنگسار و تبدیل آن به شیوه دیگری از اعدام
2: درخواست برای صدور بخشنامه صریح و شفّاف به قضات کشور در مورد رعایت سنن اسلامی در مرحله تحقیق و بازجویی
3: درخواست برای بررسی تمام پرونده های جاری کشوری با موضوعیّت زنای محصنه و بررسی مجدّد آن ها
قدر مسلّم، تحویل اسناد و مدارک و استفتائات دیگر علمای شیعه به همراه تعداد زیادی امضاء به دفتر رهبری موردی نیست که از طرف این دفتر پیگیری نشود و با توجه به اختیارات رهبر، احتمال تغییر در این قانون از هر حالت دیگری بیشتر است چرا که رئیس قوّه قضائیه و مجامع بین المللی هرگز قدرتی برای تعلیق یکباره قوانین را ندارند و فقط به صورت مقطعی قدرت تعویق یک حکم را دارند.
این راهیست که تا به حال کسی نرفته است و در نهایت نیز در صورت پذیرش آن توسط رهبر، وجهه نظام در داخل و خارج در مورد رعایت مسائل حقوق بشری بهتر می شود که نکته ای نیست که از طرف کلّیت نظام قابل چشم پوشی باشد و همین، احتمال موفقیّت این طرح را بیشتر می کند.
رفتن یک باره این راه هیچ ضرری ندارد، دست کم تکلیف که مشخص می کند!
ب: بیّنه:
مورد بعدی این که شهود باید دقیقا شاهد عمل وطی (دخول آلت) بوده باشند، یعنی صرف بودن زیر یک پتو یا بوسیدن یا چیزی شبیه به این دلالتی بر عمل زنا نمی کند و اگر از چهار شاهد حتی یک نفر شاهد عمل دخول نبوده باشد، هر چهار شاهد به دلیل افترا، واجد شرایط حد قذف می گردند. .( همان، ص298-301)
در وهله بعدی شهود باید همگی بر نوع عمل انجام شده و شرایط مکانی و زمانی و دیگر شرایط متفق القول باشند. هرگونه تناقض بین شهادت شهود (مثلا یکی از شهود بگوید پنج شنبه شب بود و دیگری بگوید جمعه) باعث ابطال شهادت گردیده و حد قذف را مستوجب می شود.(همان، ص 302)
از دیگر شرایط شهادت، یک مجلس بودن شهادت است، بدین معنی که هر چهار نفر در یک مجلس اقدام به شهادت کنند، در روايت آمده: «سه نفر نزد امام على(ع) آمده و شهادت دادند كه شخصى زنا كرده است، حضرت سؤال كرد: نفر چهارم كجاست؟ گفتند: الان مىآيد، حضرت نه تنها منتظر فرد چهارم نشد، بلكه دستور داد بر آن سه نفر حد قذف جارى كنند» (حرّ عاملى، همان، ابواب حد الزنا، باب12، ص372 و 373، ح8 و 9 با كمى اختلاف در تعبیر)
هر گونه تزلزل و تردید در شهادت دادن (مثلا بر جمع شدن زن و مرد شهادت بدهد ولی بر زنای آن ها نه) موجب می شود که کسانی که شهادت به زنا داده اند واجد شرایط حد قذف گردند. حضرت على(ع) در روايتى مىفرمايد: « من هيچ گاه اولين شاهد بر زنا نخواهم بود؛ زيرا ممكن است بعضى از شهود نكول كرده و شهادت ندهند، آن گاه من متحمل حدّ قذف گردم» (همان، ابواب حد القذف، باب12، ص446، ح2) که این توصیه ای است برای پیروان تا اولین شاهد نباشند، و وقتی اولین شاهد وجود نداشته باشد، شهادتی نیز اتفاق نخواهد افتاد.
این تا آن جا پیش می رود که حتی پس از صدور حکم و قبل از اجرای حکم اگر حتی یکی از شهود از شهادت خود برگردد، حکم باطل شده و حد قذف بر همه شهود جاری می گردد. (محمد حسن نجفى، همان، ج41، ص306)
ملاحظه می شود که شهادت دادن بر زنا، از خود زنا خطرناک تر است و کسی که شهادت می دهد بیشتر در معرض حد خوردن قرار می گیرد.
.
نتیجه:
برای اثبات زنا یا باید شخص زانی خود به زنا اعتراف کند (چهار مرتبه) که یا باید دیوانه باشد و یا خود مایل به سنگسار شدن باشد و یا جهار نفر به زنا (عمل دقیق دخول) شهادت دهند که با توجه به سخت گیری اعمال شده در این مورد، امکان این که زنایی ثابت شود به شدت کم است.
پس چرا قضات ما به این تعداد و با این کیفیت، حکم به سنگسار می دهند؟
آیا تمام این شرایط برای محکوم کردن فرد زانی جمع می شود؟
زنا به دو شیوه قابل اثبات است
الف: اقرار
ب: بینه
.
الف: اقرار:
اگر شخص عاقل و بالغ و مختار و قاصدی در چهار مرحله متفاوت (از بعد زمانی یا مکانی) به زنا اقرار نماید، زنای او ثابت شده است.
این حکم صریح بدین معنی است که حتی اگر کسی سه بار به زنا اقرار کند و بار چهارم انکار کند زنای او ثابت نمی شود، یا اگر در مجلسی چهار بار به زنا اقرار کند، زناکار بودن او ثابت نمی شود.
فلسفه چهار بار اقرار در چهار موقعیت متفاوت بنا به گفته علما در این است که شخص اقرار دهنده ممکن است در دفعات اول و دوم و سوم به دلیل عذاب وجدان اقرار کند اما با طولانی مدت شدن روند اقرار گیری شخص ممکن است با توبه به درگاه خداوند، از کرده خود پشیمان شده و راه درست را پیش بگیرد. در این حالت شخص زنا کننده در منظر الهی پاک است و نیازی به پاک شدن زمینی (اجرای حد) بر او احساس نمی شود.
از طرفی اقرار بایستی که صریح باشد و دلالت بر چیز دیگری جز زنا نداشته باشد و هیچ احتمال عقلایی بر خلاف آن داده نشود. (امام خمينى، تحرير الوسيله، ج2، ص459) . سنت پیامبر و امام علی هم بر همین بود. این روایات نمونه ایست از رفتار آن ها با زانی و زانیه:
اول: «اسلمى نزد پيامبر اكرم(ص) آمد و چهار بار اقرار كرد كه مرتكب زنا با زنى شده است و حضرت در هر چهار بار از وى اعراض كرده و روى بر مىگرداند. وقتى اسلمى براى بار پنجم خواست اقرار كند حضرت فرمود: آيا او را وطى كردى؟ گفت: بلى، حضرت سؤال كرد: به گونهاى كه آلت تو در فرج او غايب شد؟ گفت: بلى، حضرت دوباره سؤال كرد: همان گونه كه ميل در سرمهدان و طناب چاه در چاه غايب مىشود؟ گفت: بلى، حضرت باز هم سؤال را ادامه داده فرمود: آيا مىدانى زنا چيست؟ گفت: بلى، همان كارى را كه مردان با همسر حلال خود مىكنند من به صورت حرام انجام دادهام. پس از روشن شدن مراد اسلمى و اينكه او واقعاً زنا كرده است حضرت سؤال كرد: حال با اين اظهار چه قصدى دارد؟ گفت: مىخواهم مرا پاك كنى، پس از آن حضرت دستور داد او را رجم كنند» (علاءالدين على المتقى الهندى، كنز العمّال، ج5، ص442)
دوم: «زنى خدمت على(ع) آمد و گفت: اى اميرمؤمنان من زنا دادهام، مرا پاك كن، چرا كه عذاب دنيا از عذاب آخرت كه تمام شدنى نيست آسانتر است.»
حضرت به او گفت: به چه سببى تو را پاك كنم؟ گفت: من زنا دادهام.
آن گاه كه اين عمل را انجام دادى داراى شوهر بودى؟ - بلى، داراى شوهر بودم.
آيا شوهرت هنگام زنا به تو دسترسى داشت يا غايب بود؟ - شوهرم حاضر بود - و دسترسى داشت - پس از اينكه سخن بدينجا رسيد حضرت به وى گفت برو وضع حمل كن و پس از آن بيا تا پاكت كنم.
پس از مدتى آن زن خدمت على(ع) آمد در حالى كه وضع حمل كرده بود و دوباره اقرار كرد و حضرت سؤالات قبلى را دقيقاً مطرح كرد و پس از اينكه راهى براى فرارش نيافت، گفت: فعلاً برو و همان گونه كه خداوند امر كرد فرزند خود را دو سال كامل شير بده.
پس از دو سال آن زن برگشت و بار ديگر اقرار كرد و حضرت دوباره سؤالات قبل را مطرح نمود تا شايد راه فرارى پيدا شود، ولى آن زن اصرار بر اقرار به ارتكاب زنا و تحمل مجازات رجم را داشت و چون حضرت اين چنين يافت فرمود: فعلاً برو و تربيت او را بر عهده بگير، تا به طور مناسب خوردن وآشاميدن را فراگيرد و زمين نخورد و در چاه نيفتد. با فرمان اميرمؤمنان زن از نزد ايشان رفت در حالى كه سه اقرار تحقق يافته بود، ولى هنگامى كه اين زن از محضر على(ع) بيرون رفت با عمرو بنحريث مخزومى مواجه شد. او گفت: چرا گريه مىكنى؟ من تو را ديدم كه نزد على مىرفتى و از او درخواست مىكردى كه تو را پاك كند. گفت: من نزد امير مؤمنان رفتم و از او خواستم مرا پاك كند، ولى او گفت: فعلاً فرزند خود را تربيت كن تا خوب بتواند بخورد و بياشامد وبر زمين نيفتد و در چاه سقوط نكند و من مىترسم كه مرگ دامنگيرم شود در حالى كه پاك نشدهام. عمرو بنحريث گفت: به سوى على(ع) برگرد، من كفالت فرزندت را بر عهده مىگيرم. پس از آن زن برگشت و به على(ع) گفت: عمرو فرزند مرا نگهدارى مىكند. در اين هنگام باز هم على(ع) خود را به تجاهل زده، سؤال كرد: براى چه او را نگهدارى مىكند؟ زن گفت: اى اميرمؤمنان من زنا كردهام، مرا پاك كن و باز هم حضرت همان سؤالات سابق را مطرح كرد و او جواب گفت.
در اين هنگام حضرت سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا چهار اقرار ثابت شد، آن گاه در حالى كه صورتش سرخ شده بود، با ناراحتى نگاهى به عمرو انداخت. عمرو وقتى اين حالت را ديد گفت: اى اميرمؤمنان چون من فكر مىكردم شما از اين كارم خوشتان مىآيد، متكفل امور فرزندش شدهام، اما حال كه ناراحت هستيد چنين كارى را نمىكنم. حضرت فرمود: حال كه چهار اقرارش كامل شد اين حرف را مىزنى؟؛ يعنى خوب بود قبل از آن از من نظر مىخواستى آن گاه من نارضايتى خود را اعلام مىكردم، نه حالا كه چهار اقرارش كامل شده و بايد رجم شود. سپس حضرت فرمود: حال سرپرستى آن كودك را با خوارى و ذلت بر عهده بگير. سپس دستور داد تا آن زن را رجم كردند» (حرّ عاملى، وسایل الشیعه، ج18، ابواب حدالزنا، باب16، ص379، ح1، با مقدارى تلخيص)
سوم: «ماعزبن مالك نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا من مرتكب زنا شدهام، ولى پيامبر اكرم(ص) از وى روى گرداند. ماعز دوباره از سمت راست پيامبر اكرم آمد و گفت: اى رسول خدا من زنا كردهام، باز هم پيامبر اكرم از وى روى گرداند. او براى بار سوم نزد ايشان آمد و گفت: من مرتكب زنا شدهام، ولى پيامبر اكرم اين بار نيز توجهى نكرد. پس از آن ماعز بار ديگر خدمت پيامبر اكرم رسيد و بار ديگر اقرار كرد. وقتى با اين اقرار، اقرارهاى چهارگانه كامل شد، پيامبر اكرم فرمود: شايد بر او بوسه زدى يا او را لمس كردى يا بر وى نظر انداختى. گفت: نه يا رسول الله، حضرت فرمود: آيا با وى همبستر شدى؟ گفت:بلى، همان گونه كه ميل در سرمهدان و طناب در چاه پنهان مىگردد. پيامبر اكرم گفت: آيا مىدانى زنا چيست؟ گفت: بلى، با او عملى را انجام دادم كه مرد با همسر خود انجام دهد. حضرت فرمود: هدف تو از ابراز اين اقرار چيست؟ گفت: مىخواهم مرا پاك كنى. آن گاه حضرت امر كرد تا او را رجم كنند.» (بيهقى، السنن الكبرى، ج8، ص226 و 227.)
در واقع رفتار آن ها به گونه ای بود که فرد از اقرار کردن سر باز یزند و گناه زناکاری را به گردن نگیرد، زیرا معتقد بودند که توبه نیز انسان را پاک می کند.
جالبی قضیه این جاست که تا وقتی تعداد اقرارها به چهار نمی رسیده است هیچ گونه تعقیب و دستگیری از طرف دولت اتفاق نمی افتاده است.
تحت این شرایط اگر کسی خودش به گناه خودش اعتراف کند قاضی باید با سوالات خود فرد اقرار کننده را از اقرار کردن منصرف کند (طبق سیره عملی پیامبر و امامان) و اگر فرد اقرار کننده بر مجازات خود مصر بود قاضی باید که حکم را اجرا کند. و البته این از اختیارات قاضی است که حتی پس از صدور حکم هم در صورت توبه شخص اقرار کننده، وی را ببخشد.
می بینیم که در صورت اجرای دقیق این اصول کمتر کسی به حکم رجم گرفتار می آید مگر این که خودش قصد بر رجم شدن داشته باشد.
و آیا واقعا قضات ما به این شیوه عمل می کنند؟
نازلی این جا درست می گوید، باید اطلاع داشت و حرف زد. مسئله سنگسار این روزها سخت ذهن من را مشغول کرده است. خواستم خودم در متون اسلامی که در کودکی خوانده بودم بچرخم و شواهد و روایات جمع کنم اما با پیدا کردن این کتاب که تقریبا همه چیز را واضح توضیح داده است ضرورتی به دوباره کاری ندیدم. فقط سبک نوشتاری بخشی از کتاب را که به اعدام به خاطر زنا اشاره دارد خلاصه می کنم و به زبان وبلاگی تری می نویسم. اگر خواستید کل کتاب یا دست کم بخش مربوط به اعدام را خودتان بخوانید، اگر نخواستید هم همین ها را بخوانید.
قبل نوشت:
.تمام سرگذشت های این صفحه،
تمام آدم های این جا،
از شهرهای کوچکند با تحصیلات کم و آگاهی کمتر
آدم هایی که به اجبار شوهر می کنند،
فقیرند و بی گذشته و بی آینده
آزاد هم که باشند اسیرند به جهل و تعصب و فرهنگ تکه پاره ای که وصله پینه سال ها تاخت وتاز مغول و ترک و عرب و رومی و انگلیسیست.
.
چرا هیچ فاسدی از قشر مرفه سنگسار نمی شود؟
فاسقان همیشه خدا همین آسیب پذیران جامعه اند؟
همین هایی که نان خوردنشان هم به زور است و ضرب؟
مگر «فقر که از دری وارد شود ایمان از در دیگر خارج نمی شود؟»
.
یک سنگ،
دو سنگ و هزار سنگ
و انسانی می میرد
و از خاطر من گذر می کند که اسلامی که من می شناختم،
اسلامی که من دیدم،
چیز دیگری بود روزگار دیگری.
اسلام «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» بود
اسلامی که قاضی با کفش های ناراحت را قاضی نمی دانست
مباد که کفش هایش بر حکمش اثر گذاشته باشد.
.
به حکم خودتان هم محکومید آقایان
سرنوشت بازی های دیگری برایتان رقم خواهد زد.
سلام، ببخشید وقتتون رو می گیرم، اما یک چیزی هست که من نمی فهمم، گفتم شاید شما بفهمید به منم بگید.
قضیه از این قراره که از طریق خورشید رسیدم به این لینک.
حالا که این که این شمامه خانم چکار کرده و مراد کی بوده و کی با کی خوابیده و کی کدوم یکی رو کشته بماند، همش توی این نوشته هه هست، خودتون بخونید.
اما چیزی که من اصلا نمی فهمم اینه که این جا این آقای وکیل می گه که« سه ماه بعد در تاريخ دوم خرداد ماه سال 85 جلسه دادگاه با حضور وکيل تسخيري تشکيل مي شود و متهم باز هم به قصد نجات جان شوهر و برادرش به ارتباط نامشروع اقرار مي کند و دادگاه او را به اتهام زناي محصنه به سنگسار و شوهر و برادرش را به اتهام قتل غيرعمد به شش سال حبس محکوم مي کند.»
بعدش خوب بالاتر گفته که «در روز حادثه برادر و شوهر وي آن دو را در خانه محاصره مي کنند و وقتي مراد قصد فرار از سوي پشت بام را داشته با 20 الي 25 ضربه چاقو وي را از پاي در مي آورند...»
خوب حالا سوال من اینه:
یعنی حالا ما بگیریم یک ضربه غیر عمدی باشه، یعنی مراد مرحوم که داشته فرار می کرده یهویی افتاده باشه روی شوهر و برادر و اونا هم که خب داشتن می رفتن تو خونه که خیار پوست بکنن و چاقو دستشون بوده، این چاقوهه می ره تو شیکم آقا مراد، تکلیف اون 19 الی 24 ضربه دیگه چی می شه؟
یعنی آقا مراد هی می رفته اون بالا و خودش رو پرت می کرده روی اینا که اون چاقوهه هی بره تو شیکمش؟
یا این که اینا هی می خواستن آقا مراد رو از روی خودشون بلند کنن ولی چون چاقو دستشون بوده که برن خیار پوست بکنن و اون چاقو هی می رفته تو شیکم آقا مراد، آقا مراد هم به صورت غیر عمدی مرده؟
یا این که این آقای شوهر و آقای برادر اصلا از قصد 20 تا ضربه زدن به آقا مراد اما چون داریم که : «الاعمال بالنیات» و این دو تا هم قصدشون کشتن آقا مراد نبوده و آقای قاضی هم اینو فهمیده این قتل غیر عمده؟
یا شاید هم این آقا مراد آدم چغری بوده و اینا فکر نمی کردن که با بیست تا ضربه چاقو بمیره، اما چون مرده و اینا فکر نمی کردن که بمیره پس قتل هم غیر عمده؟
یا شایدم چون شمامه خانم گفته که با آقا مراد خوابیده و اینا و شوهر و برادر هم اصولا حق دارند که هم فاسق رو بکشن و هم فاسقه رو پس اگه قتلی انجام بشه غیر عمده؟
.
ها؟ لااقل قتل شبه عمد، قتل موجه یا یک همچین چیزی بگین لامصبا، قتل عمدتون چه شکلیه پس؟
.
پی نوشت:
تاریخ اون دادگاهه چرا دوم خرداده؟ هر چی بی منطقیه زیر سر این دوم خرداده!
اگر جمعه شبی کاری ندارید نشئه کنید و ناین اینچ نیلز ببینید
(حالا شب جمعه هم نبود مهم نیست، شما ببینید!)
.
این کتاب همان روزها تایپ شد و ماند و ماند تا همین روزها که نسخه پرینت شده اش را باز دیدم و یادم افتاد که هست.
این مجموعه شعر الزاما سلیقه شعری من نیست اما نمونه مناسبی است از شعر سیاسی – انقلابی یک مارکسیست اسلامی در روزهای قبل از انقلاب با همان حال و هوای ایده آلیستی آن روزها. خواندن مجانیش که لااقل ضرر ندارد!
......................................................................
مرگ ماهی ها Save Target As: ------------------------------->
تا آخر ماه اکتبر دسترسی به 1.2 میلیون کتاب الکترونیکی سایت World eBook Fair آزاد شد.
بشتابید...
انگار یک نفری هست که هر روز مرفین بهم تزریق می کنه، یا کدئین می ریزه تو غذام، یا نمی دونم یک کاری می کنه که مدام انگار نشئه ام، بی حس، کرخ، اما خوب خوب خوب...
می دونی که چی می گم؟
توهم...
.
امروز صبح دو نفر بودن که دنبال شر می گشتن، ساعت هشت و نیم اینا، میدان ونک، از در هر ساختمانی که رد می شدن به دربونش یک چیزی می گفتن، می رفتن روبروی این درهای اتوماتیک بازشو تا الکی باز شه دره و حرص بدن دربون رو، هیچ کس رو هم از قلم نمی انداختن، به همه متلک می گفتن، دختر و پسر و مرد گنده و پلیس و ...
به من هم گفتند، هدفون توی گوشم بود، نشنیدم، وایسادم، هدفونم رو از گوشم در آوردم، صداش کردم، گفتم چی گفتی؟ گفت ...، خب به نظرت من چی کار کردم؟
الف: با مشت کوبیدم تو صورتش؟
ب: گفتم خودتی؟
ج: گفتم آهان، پس این جوریه و هدفونم رو گذاشتم تو گوشم و راهم رو کشیدم و رفتم؟
د: زنگ زدم پلیس 110 اومد و با همکاری پلیس و نیروهای مردمی!! دستگیر شدن و الان دارن به سزای اعمال کثیفشون می رسن؟
.
کسانی که گزینه درست را انتخاب نمایند از جانب سازمان «مبارزه با معضلات اجتماعی» به سفر حج عمره اعزام خواهند شد!
.
فکر می کنی تا الان زنده ان؟
.
من دنبال یک نفر می گردم که ازم حساب بکشه،
بهم بگه چی کار کنم،
هر روز،
ازم بپرسه مدام،
که امروزت چه کار کردی...
که امروزت چقدر مفید بودی...
که امروزت چقدر آدم بودی...
.
من کرخ تر از این حرفام که بدونم چی داره می گذره دور و برم، خداییش که جنسش خیلی خوبه...
Loose Change ویدئوی مستندی است از آن چه که به زعم کارگردان آن،واقعا در یازده سپتامبر 2001 اتفاق افتاد. این ویدئو آشکارا سران و دولتمردان آمریکا را به پنهان کاری در مورد حوادث یازده سپتامبر متهم می کند.
دلایلی که کارگردان ویدئو برای بیننده هایش رو می کند تقریبا غیر قابل انکار است.
در مورد هواپیمایی که ادعا می شد به پنتاگون برخورد کرده است، کارگردان با مقایسه خسارت وارده به پنتاگون و خسارتی که باید از برخورد یک فروند بوئینگ 757 به وجود می آمد و همچنین از بررسی باقیمانده لاشه هواپیما و اظهارات شاهدان عینی به این نتیجه می رسد که هواپیمای مورد بحث الزاما می بایست هواپیمای جنگی بوده باشد که به پنتاگون شلیک کرده است و دست آخر هم خود را به دیوار بیرونی پنتاگون کوبیده است. برخورد موشک های کروز غیر قابل انکارند!
در مورد ساختمان های تجارت جهانی کارگردان اثبات می کند که به دلایل علمی و بنا به تجربه این ساختمان ها نبایستی بعد از نزدیک به یک ساعت سوختن در طبقات فوقانی فرو می ریختند. طی گفته شاهدان عینی و نوارهای ضبط شده و تصاویری که به دقت بررسی شده اند و نیز گزارش مراکز ژئوفیزیک، این ساختمان ها به دلیل بمب گذاری داخلی فرو ریختند. مسئله کارگردان این جاست که این مواد منفجره (که فقط برای تخریب ساختمان ها به کار می روند) چگونه به ساختمان ها وارد شده اند. ماومران آتش نشانی نجات یافته همگی صدای انفجار های پیاپی را شنیده اند و به سرعت ساختمان را تخلیه کرده اند!
در مورد هواپیمای چهارم که به قولی در پنسیلوانیا سقوط کرده است، هیچ لاشه ای از هواپیمای به آن بزرگی یافت نشده است و فقط عکس های یک سوراخ بزرگ در وسط جنگل به نمایش در آمده است، شاهدان عینی در روز حادثه به جز یک چاله و تعدادی درخت شکسته چیزی ندیده بودند و هرگز هیچ اثری از هواپیما یا جنازه ها یافته نشده است!
کارگردان با استفاده از برنامه پروازی آن روز و اطلاعاتی که از برج مراقبت به دست آورده است ثابت می کند که هواپیماهای مورد استفاده برای حملات تروریستی هواپیماهای مورد ادعای دولت آمریکا نیستند و جایی تعویض شده اند.
در مورد تماس های تلفنی که از داخل هواپیما توسط موبایل انجام گرفته است کارگردان با بررسی محتوای تماس ها ثابت می کند که این تماس ها اولا تقلبی اند و ثانیا امکان تماس تلفنی با موبایل در آن ارتفاع فقط 1 به 32000 است!
با کنجکاوی کارگردان، ادعای FBI در مورد سالم پیدا کردن پاسپورت یکی ازعاملین حملات در نزدیکی محل برج های تجارت جهانی!!! (در حالی که جعبه های سیاه پیدا شده از هواپیما ها غیر قابل بازیابی اعلام شدند!) و نیز اعلام اسامی نوزده تروریست عضو القاعده (که کارگردان ثابت می کند حداقل 9 تای آن ها تا امسال زنده اند!!!) و فیلم اسامه بن لادن که به حملات یازده سپتامبر اعتراف می کند (در حالی که حلقه طلا در دست دارد و با دست راست می نویسد (بن لادن چپ دست است) و اصلا شبیه بن لادن نیست!) هم کاملا مخدوش است.
اصرار دولت آمریکا برای منتشر نکردن نوار مکالمه پلیس و آتش نشانان و تهدید بسیاری از شاهدان عینی برای سکوت در این مورد نشان از پنهان کاری وسیع دولت آمریکا دارد.
.
از همان روز 11 سپتامبر تا امروز به این قضیه مشکوک بودم، امروز با دیدن دلایل مستند و غیر قابل انکار این فیلم به پنهان کاری دولت آمریکا بیشتر مطمئن شدم. لا اقل از این مطمئنم که نئوکان های کاخ سفید از حوادث 11 سپتامبر به شدت سود بردند و سعی در پنهان کاری در مورد آن حملات را دارند و این بنا به دلایلی است که گمانم هرگز روشن نخواهد شد.
این پرونده هم مثل بسیاری از پرونده های تاثیر گذار آمریکایی (مثل ترور کندی) فقط با سوال همراه است اما جوابی در کار نخواهد بود!
.
از این جماعت جمهوریخواه آمریکایی بیزارم، صد رحمت به محافظه کار های خودمان!!
.
مرتبط:
http://geocities.com/killtown
http://www.letsroll911.com
http://www.911proof.com
http://www.911blogger.com